دو زن
نوشته شده در توسط امیررضا صافحیان.
شعری که نمیدونم قالبش چیه؟!(البته چنین قالبی نداریم اصلن....)
یک تکان به استکان بدهی*
فال قهوه را تکان بدهی
تا مگر عوض کنی من را
من درون فال می چرخم
در نگاه تو کال می چرخم
من،خیابان و ترسِ یک زن را
در هیاهو و چندش و رخوت
با دو دستِ درون هم،ذلت
در میانِ دو دوست مردن را
می کشی با طناب،درونِ نگاه
حس شاعر شدن بدون نگاه
تو کنار منی و زن تنها...
"صافحیان"
*تحت تاثیر بیت مهدی موسوی:
دل به آبی آسمان بدهی،به همه عشق را نشان بدهی
بعد،در راه دوست جان بدهی...دوستت عاشق زنت باشد!