عاشق
جان نش: «آلیشیا، فکر میکنی رابطمون ادامه پیدا کنه؟ چون من به یه اثبات احتیاج دارم، به یه سری داده قابل استناد.»
آلیشیا:«ببخشید، باید یکم بهم وقت بدی تا نظریات دخترونه م رو درمورد رومَنس بازنگری کنم.. خب... عالم هستی چقدر بزرگه؟»
جان نش: «بی نهایت.»
آلیشیا: «از کجا میدونی؟»
جان نش:«میدونم چون تمام داده ها نشون میدن که بینهایته.»
آلیشیا:«ولی هنوز اثبات نشده.»
جان نش: «نه.»
آلیشیا:«توئم که ندیدیش؟»
جان نش:«نه.»
آلیشیا:«پس از کجا مطمئنی؟»
جان نش:«مطمئن نیستم. فقط باور دارم.»
آلیشیا:« خب فکر میکنم عشق هم همینطوری باشه..!»
یک ذهن زیبا/اسکار بهترین فیلمنامه ی اقتباسی2001/کاری از ران هوارد
تابستان هم که با این گرما دارد به انتها می دود و ما را به دنبال می کشاند... عشق هم که با ما دست به گریبان بوده و هست... و در نهایت یک دوبیتی:
می رفت که چشمش به تـو افتاده و زود عاشق شد
امـــــروز که امثــــالِ تو را دیده و زود عاشق شد
تنهـــا دو سه روزیست نبودی که تو را یادش رفت
هر بـار که بـر عشـــقِ تو خندیده و زود عاشق شد
"صافحیان"