شب نوشته
نوشته شده در توسط امیررضا صافحیان.
شب که می شود هر چیزی عمق می گیرد ... هر کاری! هر حرفی ... امان از شب!
و امان از روز هایی که ذهن را خوراکی نیست جز فکر و فکر
انسان موجودی ست به غایت عجیب و غریب !
نمی دانم چرا اینطور هرچیزی را برای خودش تغییر می دهد!
مثلا فکر کنید که مردی یک شب مسواک نزند ، در همان لحظه هزاران دلیل بر بد بودن و یا عدم وجوب مسواک بر شما فتوا می کند ! و حال فکر کنید همان مرد را حین مسواک زدن ، که چقدر خوبی ها پشت هر مسواک زدن خوابیده که به ذهن ما خطور نیز نمی کنید ...
توجیه ها چونانی هستند که ما می سازیمشان !
و خوشا توجیه کارانی که ماییم ... انسان هایی که پایانی بر خطاهایشان نیست !
و با صحبتی به اشتباه نبودن آن ها تاییدیه الصاق می کنند !
و در پایان : آه از این بشر نسیانگر! که ان الانسان لفی خسر... (چهرازی)