دل تنگی
نوشته شده در توسط امیررضا صافحیان.
دل تنگ فصل ها می مانم
فصل هایی که ورق می زنند زندگیم را...
و ورق میخورند برگ به برگ و فرو میریزند هر پاییز
همانند پاییز آن سال میان آن همه برگ و برف
میان آن همه... وفقط تو ... و فقط من!
وصدای نفس های آخر یک درخت و وداع با برگ هایش
یک همزاد پنداری کوچک و لحظه ای برای تمام عمر...
باز هم بی خداحافظی رفتی...
برگ های زیر پایت شهادت می دهند امروز ؛
امروزی که همان پاییز دو سال و چهار ماه و هفت روز پیش است!
همان پاییزی که در بهار تکرارش را می بینیم
و بهاری که دیگر تکرار نمی شود
اما هر سال تکراریست...
اما هر روز تکراریست...
برای من...
"صافحیان"