روایت

نوشته شده در توسط امیررضا صافحیان.

این هم اولین روایتی که نوشتم ...(یک شنبه 14/7/92)

خیلی خوشحال میشم نظرتونو بشنوم...

              ***

این جا کنار رفتنت خوابیده مردی

جای تو در آغوش او رقصیده دردی

 

یک درد از جنس نفس هایت کنارش

انگشت های کوچکت روی سه تارش

 

یک درد از جنس همان سیگار بی دود

روی لبان خشک مرد نیمه جان بود

 

یک درد از جنس نوازش های پاییزی

جای نوازش تو فقط هی اشک می ریزی

 

خشکیده اما چشم های مرد چون لب هاش

آرام آرام زیر لب:"ای کاش،ای کاش..."

 

اینجا کنار رفتنت خوابیده مردی

جای تو در آغوش او رقصیده مردی!

"صافحیان"