سبز و بنفش
نوشته شده در توسط امیررضا صافحیان.
اینجا کنار شاد بودن های تکراری
خرمای بم
رنگی مجدد سبز میگیرد
یک شال
از رنگ تمام بوی قالی ها
بر کشتزار مرده ی پاییز روییده
برف و تگرگ
بی رنگی های ممتد
میدرد سینه ی پر خاک مادر را
جای دستان پدر خاکیست
کودکی از گشنگی سیر است
شعر در امواج افکارش
باز دنبال تو می گردد
عقل و عشق این جا
فدای میهن و دین است
خرمای بم
پخته
ولی دیر است!!!!
"صافحیان"